آیتاللهالعظمی سید روحالله الموسوی الخمینی (س)، روز 20 جمادیالثانی
سال 1320 ه.ق/1279 ه.ش مصادف با سالروز ولادت حضرت فاطمه زهرا(س) در
شهرستان خمین دیده به جهان گشود. پدرش آیتالله سیدمصطفی موسوی خمینی،
تحصیلات خود را در نجف اشرف در زمان میرزای شیرای دنبال کرده و از مجتهدین
زمان خویش بود که پس از بازگشت از نجف به عنوان پیشوای مذهبی مردم خمین و
حومه مورد قبول همگان بود. مادر امامخمینی(س) بانو هاجر احمدی، از زنان
متدین و پاکدامن آن دیار بود. سید روحالله پنج ماهه بود که پدرش در
ماجرای درگیری مردم منطقه با اشرار و راهزنان، توسط گروهی از آنان در راه
شهرستان خمین به اراک مورد حمله قرار گرفت و بر اثر برخورد چند گلوله به
کتف و کمر در سن 47سالگی به قتل رسید. امامخمینی تحصیلات ابتدایی را در
خمین آغاز کرد. او نزد معلمی به نام «میرزا محمود» نوشتن و خواندن را در
خانه آموخت و برای آموزش قرآن و ادبیات فارسی نزد «ملا ابوالقاسم» به
مکتبخانه رفت و نزد «آقاحمزه محلاتی» که استاد خط بود به فراگیری خطوط
مختلف پرداخت. قبل از پانزده سالگی، تحصیلات اولیه را به پایان رساند و
مقدمات علوم اسلامی را نزد «آقا مهدی داعی» آغاز کرد و منطق را نیز نزد
«آقا نجفی»(شوهر خواهرش) خواند و «مطوّل» و «سیوطی» را نیز در محضر
برادرش آیتالله پسندیده آغاز کرد. در سال 1299 ه.ش عازم اراک شد و در حوزه
علمیه این شهر که زیر نظر آیتالله سید عبدالکریم حائری اداره میشد به
کسب علم مشغول شد. درآنجا «مطوّل» و «منطق» را نزد «شیخ محمد علی
بروجردی» و «حاج محمد گلپایگانی» ادامه داد و «شرح لمعه» را نزد «آقا
عباس اراکی» آغاز کرد. امامخمینی در سال 1300 ه.ش به قم رفت و در مدرسه
«دارالشفاء» اقامت کرد. در آنجا «مطوّل» را نزد «آقا میرزا محمد علی ادیب
تهرانی» ادامه داد و مقداری از سطوح را نزد «حاج سید محمد تقی خوانساری» و
بیشترش را نزد «آقا میرزا سید علی یثربی کاشانی» که هر دو از علمای برجسته و
مشهور آن زمان بودند خواند و تا سال 1305ه.ش موفق شد سطوح را به پایان
رسانده و در محضر آیتالله حائری به درجه اجتهاد نائل گردد. امامخمینی(س)
پس از اخذ درجه اجتهاد، برخلاف رسم معمول زمان خود به نجف اشرف عزیمت نکرد
و به تدریس علوم خارج فقه و اصول در حوزه علمیه قم مشغول شد.
امامخمینی(س) درسال 1308 با دختر آیتالله ثقفی تهرانی از علمای شهر قم
ازدواج کرد که حاصل این ازدواج دو پسر و سه دختر بود. آیتالله روحالله
خمینی در فاصلهی بین سالهای 1308 تا 1315 شمسی به تدریس در حوزه علمیه و
تألیف کتابهای علمی مشغول شد و حاصل آن تلاشها این بود که او در سال 1315
به چهرهای برجسته، مشهور و محبوب در میان مجتهدین زمان خود تبدیل شده
بود. پس از فوت آیتالله حائری و آیتالله بروجردی به قم مهاجرت کردند.
امام از جمله شاگردان برجسته در کلاسهای ایشان بود، و همزمان به تدریس
فلسفه نیز می پرداخت. کلاسهای فلسفه ایشان از پرجمعیتترین جلسات درس حوزه
علمیه بود که تقریباً بیش از پانصد نفر در آن شرکت میکردند. پس ازفوت
آیتالله بروجردی درسال 1340 که مرجع مسلم وقت بود گروهی از علما و طلاب قم
به دیدار امام آمدند و از ایشان اجازه خواستند تا با هزینه شخصی خود
فتواهای ایشان را درقالب رساله عملیه چاپ کنند، امام بنا به اصرار ایشان
اجازه داد. فعالیت سیاسی امامخمینی به طور گسترده و علنی از سال 1341
ه.ش آغاز شد. هنگامی که اسدالله علم، نخستوزیر محمدرضا پهلوی لایحه
انتخابات «انجمنهای ایالتی و ولایتی» را در هیأتدولت به تصویب رساند. بر
طبق یکی از مفاد این لایحه شرط مسلمان بودن کاندیداها حذف گشت و سوگند به
قرآن مجید در ابتدای خدمت نیز تبدیل به سوگند به کتاب آسمانی شد. پس از
انتشار خبر، علمای قم تشکیل جلسه دادند و پس از بحث و گفتگو به این نتیجه
رسیدند که تصویب این لایجه سرآغاز اقدام های دینستیزانه دولت است و باید
مقابل آن ایستادگی کرد. پایداری امام و دیگر روحانیون برمواضع خود و سیل
اعتراضات مردم نسبت به این لایحه چنان شدید بود که نخست وزیر دو ماه پس از
تصویب لایحه در آذرماه همان سال ناچار به بازپسگیری لایحه و اعلام علنی
ابطال آن شد. تکرار اعمال دینستیزانه و همچنین آخرین سخنرانی شاه باعث شد
امامخمینی طی اطلاعیهای نوروز سال 1342 را عزای عمومی اعلام کرده و به
این وسیله توجه مردم را به اوضاع کشور جلب نماید. به دنبال این اقدام،
شاه در یک عمل تلافیجویانه، گروهی از کماندوهای نظامی را در لباس مبدل به
قم فرستاد تا یکی از مجالس عزاداری را که به مناسبت شهادت امام جعفر
صادق(ع) برگزار شده بود بر هم بزنند. در چهلم شهدای مدرسه فیضیه امام طی
اطلاعیهای به اعمال خشونت بار رژیم اعتراض کرده و همکاری حکومت ایران با
رژیم اشغالگر قدس را مورد حمله قرار داد. با فرارسیدن ماه محرم دستگاه
امنیتی محمد رضا پهلوی برای جلوگیری از فعالیتهای مذهبی ضد رژیم در این ماه
تدابیر گستردهای اتخاذ کرد. اما در بعدازظهر روز عاشورا مصادف با سیزدهم
خرداد سال 1342 امامخمینی(س) طی یک سخنرانی کشتار طلاب مدرسه فیضیه را به
عنوان جنایت رژیم محکوم نموده و با سیاستهای اسلامستیزانه شاه و همکاری او
با حکومت اشغالگر قدس به شدت حمله کرد. در نیمه شب 15 خرداد مأموران
ساواک مخفیانه به منزل امام ریختند. ایشان را دستگیر و روانه تهران کردند،
امام را ابتدا به باشگاه افسران و از آنجا به پادگان قصر و سپس به پادگان
عشرت آباد بردند. ساواک امام را پس از دو ماه، از زندانهای نظامی به
منزلی در منطقه داوودیه تهران منتقل ساخته و تحت نظر گرفت، این حبس ده
ماه طول کشید تا با سقوط علم و روی کار آمدن حسنعلی منصور که سیاست رابطه
بهتر با روحانیان را پیشه ساخته بود زمینه مساعدی برای آزادی امام فراهم
شد. امام در 18 فروردین سال 1343 به قم بازگشت و مورد استقبال شادمانه
انبوه مردم و روحانیان قرار گرفت. امام در روز چهارم آبان سخنرانی
منتقدانهای دربارهی مواضع خفت بار حکومت در مقابل آمریکا و نیز تصویب
لایحه کاپیتولاسیون ایراد فرمودند که به همین دلیل درشب 13 آبان 1343 منزل
امام در قم توسط نیروهای نظامی محاصره شد، نظامیان امام را پس از دستگیری
مستقیماً به فرودگاه تهران برده و بلافاصله به ترکیه تبعید کردند، تبعیدی
که پانزده سال ادامه یافت. در پی تبعید امام موجی از اعتراض و اعتصاب کشور
را فرا گرفت. امام خمینی درسال 1344 به همراه فرزندش آیتالله
سیدمصطفیخمینی از ترکیه به عراق رفت، این امر مردم و مقلدین امام را
شادمان ساخت. زیرا امکان برقراری ارتباط با ایشان بسیار بیشتر شده بود.
اعلامیهها، نوارهای سخنرانی و فتواهای ایشان ازطریق زائران ایرانی
وعلاقهمندان به ایران آورده میشد و از همین راه خمس و زکات و وجوهات
شرعی مقلدان به دست ایشان میرسید. روز اول آبان سال 1356 آیتالله سید
مصطفی خمینی فرزند بزرگ امام به طرز مرموزی جان سپرد، اگر چه علت مرگ او به
درستی روشن نشد اما مردم معتقد بودند که رژیم برای ضربه زدن به مخالف
سرسخت و قدیمی خود فرزند او را به قتل رسانده است. رژیم برای قطع ارتباط
امام و مردم به حکومت بعث عراق فشار آورد و محدودیتهای شدید، محاصره منزل و
ممنوع الملاقات کردن امام توسط رژیم بعث و سرانجام اخراج ایشان از عراق با
هماهنگی دولت ایران و عراق صورت پذیرفت. امام به قصد پیدا کردن محلی برای
اقامت به سوی کویت رفت اما دولت کویت اجازه ورود ایشان به خاک کشورش را
نداد، سرانجام امامخمینی در 14مهر1357 با صلاحدید اطرافیان عازم فرانسه شد
و در دهکده کوچک نوفللوشاتو واقع در حومه پاریس اقامت کرد و از آنجا
انقلاب ایران را که اکنون همهگیر شده بود را هدایت کرد. سرانجام شاه به
بهانه استراحت از کشور خارج شد. مردم یک قدم به پیروزی نزدیکتر شدند،
دولت بختیار نیز مدت زیادی قادر به مقاومت در برابر خواستهی مردم که
بازگشت رهبر تبعیدی به وطن بود نشد و سرانجام پس از پانزده سال امام در 12
بهمن 1357 به ایران بازگشت و جهان شاهد بزرگترین، مردمیترین و پرشورترین
استقبال تاریخ شد. نخستین اقدامات امام بعد از پیروزی انقلاب، استقرار
جمهوری اسلامی با رأی مردم و تدوین قانون اساسی و به رأی گزاردن آن و نیز
انتخابات متعدد برای تشکیل نهادهای حکومتی بود.
آیتالله سید محمد حسینی بهشتی
سید محمد حسین بهشتی دوم آبان ماه 1307 در محلهی لُنبان اصفهان و در
خانوادهای روحانی متولد شد. تحصیلات خود را در زادگاهش آغاز کرد، اما به
شوق فراگیری علوم دینی، دبیرستان را نیمه تمام رها کرد و به مدرسهی علمیه
صدر اصفهان رفت و همزمان زبان انگلیسی را نیز آموخت. سپس به قم رفت و درس
خود را نزد اساتیدی چون آیت الله بروجردی و حضرت امام خمینی (ره) ادامه داد
و همزمان دیپلم متوسطه را نیز گرفت و در دانشکدهی علوم معقول و منقول
دانشگاه تهران پذیرفته شد. وی در سال 1330 گرفت و برای تحصیل و تدریس به قم
بازگشت. او به عنوان دبیر زبان انگلیسی در دبیرستان حکیم نظامی قم مشغول
به کار شد و همزمان به عنوان شاگرد در کلاسهای علامهطباطبایی شرکت کرد.
دکتر بهشتی به منظور ایجاد مرکزی فرهنگی برای ترویج افکار اسلامی به
همراهی آیتالله مطهری و چند تن دیگر، دبیرستان دین و دانش را تاسیس کرد که
ادارهی آن تا سال 1342 به طور مستقیم برعهدهی خود وی بود. در سال
1342 به پیشنهاد شورای مرکزی، امام خمینی یک گروه چهار نفری را به عنوان
شورای سیاسی و فقهی تعیین کردند که عبارت بودند از : دکتر بهشتی، استاد
مطهری، انواری و مولایی. با هجرت امام (ره) به پاریس، دکتر بهشتی نیز به
آنجا رفت و از سوی رهبر انقلاب برای عضویت در هستهی مرکزی شورای انقلاب
به همراهی آیتالله مطهری، آیتالله هاشمی رفسنجانی، آیتالله موسوی
اردبیلی و دکتر باهنر انتخاب شد. چندی بعد، آیتالله مهدوی کنی، مهندس
بازرگان، دکتر سحابی و آیت الله خامنهای نیز به این شورا پیوستند. پس از
پیروزی انقلاب او به عضویت مجلس خبرگان انتخاب شد و نقش مهمی در تدوین
قانون اساسی جمهوری اسلامی ایفا کرد. بعدها با رسمیت یافتن حزب جمهوری
اسلامی دبیر کلی آن را برعهده گرفت و در اسفندماه 1358 به ریاست دیوان عالی
کشور منصوب شد و تا پایان عمر این سمت را بر عهده داشت. سرانجام در هفتم
تیرماه 1360 در انفجار ساختمان حزب جمهوری اسلامی به دست منافقین به همراه
هفتاد و دو نفر از یاران خود به شهادت رسید. آیتالله سیدعلی حسینی خامنهای
آیتالله خامنهای در تاریخ 24 تیرماه سال 1318 ه.ش مطابق با 28 صفر سال
1358 ه.ق در خانوادهای روحانی در شهر مقدس مشهد متولد شدند. پدر ایشان
مرحوم حجتالاسلام حاج سیدجواد از علما و فضلای شهر مشهد و مادرشان فرزند
حجتالاسلام سیدهاشم نجفآبادی بودند. ایشان از سن چهارسالگی خواندن قرآن
را در مکتب آغاز کردند و بعد از مدتی به مدرسهی ابتدایی اسلامی به نام
«دارالتعلیم دیانتی» رفتند که در آن مدرسه علاوه بر دروس رسمی دبستانها،
قرائت قرآن و بخشی از علوم اسلامی هم تدریس میشد. آیتالله خامنهای از
همانجا فراگیری ادبیات عرب و علم و صرف و نحو را آغاز کردند. در سن
چهاردهسالگی وارد مدرسهی «سلیمانخان» شده و به فراگیری علوم دینی
پرداختند. در هجدهسالگی سطوح عالیه را به پایان رسانده و درس خارج فقه و
اصول را در محضر اساتیدی چون آیتالله میلانی و حاجشیخهاشمقزوینی آغاز
کردند. در سال 1336 ه.ش به قصد ادامهی تحصیل عازم نجف اشرف شده و از
جلسات درس حضرات آیات سیدمحسنحکیم، سیدابوالقاسمخویی، سیدمحمود
شاهرودی، آقامیرزا باقر یزدی و سیدیحیی یزدی بهرههای فراوان بردند. ایشان
فقه و اصول را در محضر آیتالله بروجردی(ره) و حضرت امام خمینی(ره) و
حاج شیخ مرتضی حائری یزدی(ره) و فلسفه را نزد علامه طباطبایی(ره) فرا
گرفتند. در همان ایام با اشخاصی چون آیتالله بهشتی، حجتالاسلام
هاشمیرفسنجانی، آیتالله منتظری، حجتالاسلام دکتر باهنر آشنا شده و
رابطهی بسیار نزدیک و دوستانه برقرار ساختند و به اتفاق آنان از سال 1341
ه.ش که مبارزات روحانیت به رهبری امام خمینی(ره) آغاز شد وارد صحنهی
مبارزه شده و در جریانات سال 1342 به عنوان فردی ثابتقدم و قابل اعتماد
شناخته شدند. آیتالله خامنهای در سال 1356 به اتفاق جمعی از فضلا و
دانشمندان بزرگ تهران و قم «جامعهی روحانیت مبارز» را پایهگذاری کردند.
دراواخر همین سال برای چندمین بار دستگیر و برای مدت سهسال به ایرانشهر
تبعید شدند. پس از پیروزی انقلاب، ایشان که از نزدیکان امام محسوب میشدند
از سوی ایشان برای عضویت در شورای انقلاب -که وظیفه ادارهی کشور را
برعهده داشت- انتخاب شدند. در اسفندماه 1357 پنج نفر از فعالترین مبارزان
مسلمان «حزب جمهوری اسلامی» را تشکیل دادند که یکی از آنها آیتالله
خامنهای بودند. دهم فروردین سال 1358 ایشان طی حکمی از سوی حضرت امام
خمینی(ره) مامور رسیدگی به نیازها و مسائل مردم استان سیستان و بلوچستان
شدند. پس از آن نمایندهی شورای انقلاب در وزارت دفاع شده و بعد به معاونت
آن وزارتخانه منصوب گردیدند. در همان سال سرپرستی سپاه پاسداران انقلاب
اسلامی را نیز به عهده گرفتند. ایشان روز شنبه، ششم تیرماه سال 1360 نطق
مهمی در مجلس شورای اسلامی ایراد کردند که منجر به عزل دکتر ابوالحسن
بنیصدر، رئیسجمهور وقت شد. پس از آن در همان روز در یکی از محلههای جنوب
شهر تهران در مسجد ابوذر، بعد از ادای نماز و در آغاز سخنرانی بر اثر
انفجار بمبی که داخل ضبط صوت جاسازی شده بود مورد سوء قصد قرار گرفته و از
ناحیهی سمت راست بدن به شدت مجروح و به بیمارستان قلب تهران انتقال
یافتند و تحت مراقبتهای ویژه قرار گرفتند اما دراثر این حادثه دست راست
ایشان قدرت حرکت را به میزان زیادی از دست داد. پس از وقایع هفت تیر و
هشت شهریور، آیتالله سیدعلی خامنهای از سوی شورای مرکزی به عنوان سومین
دبیرکل حزب جمهوری اسلامی انتخاب شدند. ایشان در انتخاب دهم مهرماه 1360 با
بیش از شانزده میلیون رای (95 درصد آراء) به عنوان سومین رئیس جمهور ایران
از سوی مردم برگزیده شدند و هشت روز بعد امام خمینی(ره) نیز به عنوان رهبر
انقلاب، طی حکمی ریاست جمهوری ایشان را تنفیذ کردند. در تاریخ 25 مرداد
ماه سال 1364 برای بار دوم با اخذ بیش از دوازده میلیون رای برای چهار سال
دیگر به ریاست جمهوری اسلامی ایران انتخاب گردیدند. پس از رحلت حضرت امام
خمینی(ره) در تاریخ 1368/14/3 در نشستی فوقالعاده و به دور از هرگونه
جنجال و مناقشه در حالی که هنوز مراسم خاکسپاری پیکر امام خمینی(ره) انجام
نگرفته بود، از سوی مجلس خبرگان با رأی قریب به اتفاق (بیش از چهارپنجم
آرا) آیتالله سیدعلی خامنهای به عنوان رهبر و جانشین امام خمینی(ره)
انتخاب و معرفی شدند. حجت الاسلام و المسلمین سید احمد خمینی
فرزند و همراه همیشگی حضرت امامخمینی(س)؛ او در سال 1324 در شهرستان قم
دیده به جهان گشود و پس از گذراندن تحصیلات متوسطه به توصیه امامخمینی(س)
به فراگیری علوم اسلامی پرداخت. هنگامی که پدر و برادرش حاجسیدمصطفی از
کشور تبعید شدند، وی در ایران باقی ماند. درسال 1344، مخفیانه از راه
آبادان به نجف اشرف رفت و پس از پنج ماه اقامت نزد پدر، به ایران بازگشت
اما در مرز خسروی دستگیر شد. پس از آزادی به قم رفت و مشغول ادامه تحصیل
شد. درسال 1345 برای بار دوم از طریق خرمشهر به عراق رفت و در همین سفر با
پوشیدن لباس روحانیون به حلقه علمای دین پیوست. این بار نیز به هنگام
بازگشت توسط ساواک دستگیر شد و پس ازمدتی حبس درزندان قزلقلعه در تاریخ 24
مرداد ماه 1346 آزاد شد. در تمام طول دوران تبعید حضرت امام(س) او با
برپایی مجالس درمنزل امام سعی داشت نام و خاطره مبارزات پدر را در ذهن مردم
زنده نگهدارد. سرانجام با آغاز اولین حرکتهای مردمی درسال 1356، او به
نجف و سپس به همراه امام به پاریس رفت. او رابط امام و سایر مراکز مبارزه
بود. سید احمد، درتمام طول زندگیاش در کنار حضرت امام خمینی(س) ماند و
همواره یاور مورد اعتماد او بود. ایشان درآخرین روزهای سال 1373 به دیار باقی شتافت.